اي کاش در سرزمين ديگري انتخاب ميکردم تا فردا جوابگوي آن نباشم!
اي کاش شهدا لحظهاي از ما غافل ميشدند و من راي...!
گاهي در خلوت از خودم ميپرسم؛ چرا بايد راي بدهم؟!
مگر غير از اين است که:
ـ به آنهايي که راي داده ام با آرامش سر بر بالين گذاشتند؛ در حالي که از ناآرامي والتهاب قشر وسيعي از مردم آگاه بودند!
ـ موج نگراني و بارقه اميد را در چهرههاي مردم در هنگام اخذ راي درک کردند؛ اما به زودي آنها را فراموش کردند!
ـ اولويت امور را در تامين نيازهاي ضروري قشر آسيب پذير ديدند؛ اما رقابتهاي بيهوده سياسي را ترجيح دادند!
ـ بر طبل آزاد انديشي وشنيدن صداي مخالف ومنتقد کوبيدند اما بعد از تکيه زدن بر مسند قدرت؛ تحمل خود را از کف دادند!
ـ معضلات جامعه را خوب تشخيص دادند؛ اما در درمان آن عاجز بودند!
ـ منابع کافي براي رفع نيازهاي مردم را در اختيار داشتند؛ اما ثروت سوزي و فرصت سوزي کردند!
ـ ادبيات رنگين براي اصلح بودن را حفظ بودند؛ اما فیزیک لازم براي عمل به آنها را نياموخته بودند!
ـ در پاسخ به مطالبات قانوني مردم قاطع نبودند؛ اما در استيفاي حقوق دولت از مردم؛ قانونمند بودند.
پس راي دادن را چه سود؟!
داشتم تصميم جدي ميگرفتم که راي ندهم که نگاه تيز شهيد سيد مهدي تابنده از درون قاب عکس روي ديوار ذهنم را به زماني برد که تو دانشکده به بعضي از دانشجوهايي که به عملکرد مسئولين معترض بودند و به اين بهانه قصد راي دادن نداشتند ميگفت:
انتخابات براي تعيين دولتها ومجلس هاست؛ ولي ماهيت برگزاري انتخابات به اصل نظام مربوط است. ضعف وناکارآمدي مسئولين ارتباطي به اصل نظام ندارد چون اصول حاکم بر نظام اسلامي مبتني بر صداقت واحترام به حقوق افراد است و بر تحکيم بنيان خانواده تاکيد دارد.و اين اصول ارزشمند از مباني تعالي بخش دين مبين اسلام نشات گرفته است.
او ميگفت: پدران وبرادران ما با اعتقاد وايمان راسخ براي احياي مظاهر ديني وارزشهاي اسلامي ومبارزه با ظلم و ستم؛ کاملا آگاهانه تکليف را در مبارزه با حکومت طاغوت ديدند و جان ومال خود را در طبق اخلاص گذاشتند و تعداد زيادي از جوانان ما خون خود را نثار کردند تا انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
ما وارث همان نسليم و نظام اسلامي ما مولود همان انقلاب است .به فاصله کمي همان مردم با وجود کاستيها وبدون اينکه دستگاههاي رسانهاي آنها را به حفظ نظام دعوت کند! تکليف را در دفاع از نظام اسلامي وخاک وطن در مقابل تهاجم 8 ساله دشمنان ديدند.
او ميگفت: مگر نظام اسلامي را دولتها و يا مجلسها به ما اعطا کردهاند که عملکرد آنها تعيين کننده ميزان تعهد ما به نظام اسلامي باشد؟
دولتها و مجلسها کانونهاي موقتي هستند که به صورت دورهاي با راي مردم انتخاب ميشوند و کارنامه آنها نميتواند هيچ خللي در اصل نظام مقدس اسلامي ايجاد کند.
سيد مهدي ميگفت: اتفاقا من اعتقاد دارم که عملکرد انتقاد آميز مسئولين بهترين دليل براي راي دادن است. چون مردم ميتوانند در انتخابات با «نه» گفتن به آنهايي که قدر فرصت وتوفيق خدمت به مردم و سربلندي نظام حاکميت را ندانستهاند؛با انتخاب فرد لايق تر؛ نسبت به سهم خود در تصميم گيري براي نظام اسلامي ارزش قائل شوند. اما بي تفاوتي ميتواند مشکلات قبلي را تکرار کند.
او مي گفت: ترديد در همراهي نظام به معناي ناديده گرفتن شعور سياسي و آرمان نسلي است که با آگاهي کامل نهضت را همراهي کردند.وزمينه ساز تشکيل حکومت اسلامي شدند. واين جفا در حق تاريخ اين مردم است!
سيد مهدي تابنده شيميايي بود و در بستر بيماري به شهادت رسيد.
مرور اين خاطرات بي اختيار مرا دلتنگ او کرد؛ نفسم را در سينه حبس کردم و تصميم راسخم را گرفتم که حتما راي بدهم.